-
ما آدم های کم ظرفیتی هستیم؟
یکشنبه 26 آبان 1392 22:09
ما آدم های کم ظرفیتی هستیم دوست نداریم کسی از ما انتقاد کند کمبود تایید شدن داریم باید همه موافق ما باشند تحمل نظر مخالف را نداریم همه کسانی که ایرادات ما را متذکر می شوند همان ها که دوستان واقعی هستند، کنار می گذاریم، تا نشنویم عیب هایمان را. چرا؟؟؟؟ چه بلایی سر ما آمده است امروز تصمیم گرفتم حتی با لبخند، حتی با...
-
باید دختر باشی تا بدونی
دوشنبه 20 آبان 1392 20:18
مطلب جالبی خواندم از سایت دکتر شیری، پرمغز است و وصف دل ما فاطمه ع ، برایم فرستاد و عجیب نافذ بود نوشته اش زیرا او دختریست اصیل در آستانه سی سالگی با تحصیلاتی بسیار بالا که اینها را نوشت باید دختر باشى تا بدونى چه دردى داره بگن: مهریه دختر دیپلمه انقدره، لیسانسه بیشتر، فوق لیسانس انقدر و… به خدا تو بقالى و سوپرمارکت...
-
دوست
جمعه 17 آبان 1392 10:34
یک دوست داریم واقعا دوست است برای ما به معنای تمام کلمه از وقتی شناختمش همیشه موقع سختی ها بوده- حالا میان این همه کار که داریم از ما کاری خواسته و البته که ایشون خیلی ملاحظه کارند و گفتند که پایشان حساب کنیم و ما اصلا خیال چنین کاری نداریم و کل تعطیلی این هفته را به ایشان اختصاص دادیم و داریم انجام می دهیم کارشان را،...
-
اتمام پروژه، آخیش
سهشنبه 14 آبان 1392 22:08
پروژه دکتر بیب تمام شد! آخیش ش ش حالا مقاله Aدکتر ف، Bمقاله دکتر کوکو ، C 600 ص از کتاب دکتر تق تق، 300 D ص از کتاب دکتر نایک، و پروژه E دکتر پدر مونده... به این ها 5 تا پروژه یک روزه + پروژه پاک رو هم اضافه کنید. لازم به ذکر است که تا همین الان هیچ چیزی برای موارد A و B و E هیچ ایده ای در ذهنم ندارم... با اینحال به...
-
تکنولوژی نانو در روان
پنجشنبه 2 آبان 1392 11:45
این مطلب را از سایت استاد شیری خواندم دیدم دوبار گفتنش خالی از لطف که نیست هیچ، بسی ارزش دارد. و چه قشنگ می نویسد این استاد... بعضی ها هستند از تکنولوژی نانو در روانشان استفاد میکنند ، هیچ غباری به جانشان نمینشینه…خود را در معرض خیلی آدمها و عقاید عجیب غریب و سبکهای عیجب تر زندگیشون قرار نمیدهند ، اصراری به تغییر...
-
عید با طعم کار
پنجشنبه 2 آبان 1392 09:37
عید همه دوستان مبارک دوستان باید بگم که ما تعطیلی غیر تعطیلی نداریم کلی کار برای این دو روز دارم که امیدوارم انجامشون بدم همگی را پروژه دکتر بیب + تکالیف کلاس زبان + نوشتن بخش دیگری از کتاب + خوندن دروس + خوندن یک فصل از یکی از دروس و آمادگی برای تدریس چون فکر می کنم بعضی قسمت هاش رو یادم رفته امیدوارم پروژه دکتر بیب...
-
من عاشقم
سهشنبه 30 مهر 1392 18:47
من یک عاشقم عاشق تدریس از نظر من هر یک از دانشجویانم یک جزیره ناشناخته هستند برای کشف این جزیره ها باید عاشق بود هیچ چیز قشنگتر از این نیست که برق دانستن را در چشم دانشجویانت ببینی بی شک باید عاشق بود باید عاشق بود
-
روزه سکوت
شنبه 27 مهر 1392 22:03
فکر می کنم باید مدتی روزه سکوت بگیرم اینجوری شاید راحت تر باشم نتایجش رو میام میگم
-
ما را چه پیش آمده است
جمعه 26 مهر 1392 09:19
نمی خواستم پست های آغازینم تلخ باشد با دیدی منفی کلا آدم پر انرژی و شاد و مثبتی هستم اما ... ما را چه پیش آمده است... آیا ما مسلمان واقعی هستیم؟ قدرت برای بعضی ها آنقدر مهم است که وقتی توانمندی مقابله در برابرت را ندارند، دست روی شرافت و آبروی چندین ساله ات می گذارند. آی آدمها بدانید ما جواب نیت ی که در سر می پرورانیم...
-
گدا
چهارشنبه 24 مهر 1392 17:41
یا رب مباد که گدا معتبر شود گر معتبر شود.... دیگه شده دیگه متأسفانه نمی شه کاریش کرد...!
-
نمی بخشمت
چهارشنبه 17 مهر 1392 21:18
بعضی آدم ها خیلی پر رو هستند چرا فکر می کنی کاری که انجام دادی در حد بخشش هست!!! که حالا آمدی میگی ببخش متأسفم امکان پذیر نمی باشد نمی تونم ببخشمت پی نوشت: ببخشید این مطلب مخاطب خاص دارد.
-
اولین جلسه
پنجشنبه 11 مهر 1392 21:16
اولین جلسه ای که رفتیم دانشگاه خوب بود در مجموع بچه ها خودشونو معرفی کردند وکلا جو از کارشناسی ارشد هم صمیمانه تره و راحت تره جز یک نفر که هماره رو اعصاب من هست بسکه خودخواهه و من اسمشو میذارم رفیق بقیه بچه های خوبی بنظر می رسند. رفیق رو هم من از قبل می شناسم و تاریخچه خوبی در ذهن ما باقی نگذاشته و متعجبم که چطور باید...
-
برای مژگان و دیگران
شنبه 30 شهریور 1392 21:00
باید بگم من هم تا پارسال درگیر همین تصمیم گیری بودم جالبه بدونید وقتی از دو آزمون دولتی و آزاد پارسال بلند شدم (اسفند91) با خودم فکر کردم عجب کاریه درس نخونده می یام که چی یاد حرف استادم افتادم در هیچ مسابقه ای شرکت نکن مگر بدونی برنده اون مسابقه ای افتادم دنبال منابع خصوصا برای دولتی و به همه دانشگاه ها سر زدم با بچه...
-
باور کن
جمعه 29 شهریور 1392 13:50
باور کن هیچ کار خدا بی حکمت نیست شاید یه روزی که خیلی دور نیست حکمتش رو فهمیدی باور کن باور کن باور کن
-
بنام خداوند جان آفرین
پنجشنبه 28 شهریور 1392 11:47
سلام سالهاست می نویسم. اما نه در یک وبلاگ! در دفتر دفتر نویسی ام پابرجاست اما اینجا اختصاص دارد به روزنوشت و دکترانوشت امسال دکترا قبول شدم- اینجا می نویسم از خوشی و ناخوشی این راه تا روز فارغ التحصیلی... می نویسم از هر آنچه دوست دارم می نویسم در جایگاهی که ماندگارتر از دفترهایم بماند بماند برای آیندگانم من خانم دکتر...