دکترانوشت

دانشجوی دکتری هستم. خوشی ها و ناخوشی ها، امیدها و سختی های این دوران را می نویسم.

دکترانوشت

دانشجوی دکتری هستم. خوشی ها و ناخوشی ها، امیدها و سختی های این دوران را می نویسم.

درد بی درمان

پر از رخوت م


خسته


نمی دونم اما من اینجوری نبودم...


اما می دونم


چرا خودمو گول بزنم...


درد من درمان ندارد


پی نوشت1: برای اینکه حالم خوب شه می خوام بزنگم بیاد بریم پیاده روی. شاید حالم خوب بشه.


انجام کاری که رو اعصابم بود

حسابی رو اعصابم بود. کاری که استادم معرفی کرده بود و من هی عقبش می انداختم. درست در لحظاتی که نا امید شده بود طرف، براش فرستادم. آخه واقعا حوصلشو نداشتم. نمی دونین الان چقدر حس سبکی دارم. دقیقا از تابستون رو اعصاب من بود. نمی تونی ارشد نخون بابام جان- من نمی دونم ما کی بود کومکمون کنه...


چند باریِ که می خوام برم آرایشگاه ببینم از کارهاشون- برنامم با خواهر همسری جور نمی شه...امروزم که اس دادم دیدم رفته خونه عموش...قرار شد هفته بعدی بریم چون من هر روز خونه نیستم که...


همسری سر کاره- سرما خورده بودم آمده بود به بالینم. هی می گفتم برو اونور گوش که نمی کرد. آخرش می ترسم سرما خورده باشه...

الان زنگ زد سرما نخورده خدا رو شکر...



برم یه عالمه کار برای جلسه بعدی درسیم دارم که انجام بدم. فردا هم که باید برم درس بدم.

پاییز دل انگیز

همیشه پاییز را دوست داشتم همیشه...


این روزها رو دوست دارم... آرامم


امشب برنامه این ترمم را نوشتم و تکمیل کردم و هدف گذاری ها رو نوشتم.

جز نمره یک درس بقیه نمره ها آمد... در آستانه شاگرد اولی هستم... بسی خرسندم...