-
دغدغه های بزرگتر
جمعه 29 بهمن 1395 01:07
سلام دوست جوناااا حال ما خوب است... حالتون چطوره... خدا رو صد هزار مرتبه شکر که روزهای آفتابی پی هم می آیند.... و خدا رو شکر که درگیریم درگیر زندگی... امیدوارم شما هم درگیر باشید درگیر زندگی سالم اما سال 95 دارد به پایانش میرسد و من خاطرات خوبی از اواخرش ندارم که ایران رو همه سیاهی غم گرفته بود و بس... خدا به همه شان...
-
حق التدریس خر است
یکشنبه 19 دی 1395 07:29
سلام خوبید امیدوارم حالتون خوب باشه این روزهای من پر است از دغدغه ها و کارهای فشرده... از کارهای پروژه و آموزشی و پژوهشی گرفته تا کار جدید خودم... قاطی پانی خدا رو هزار مرتبه شکر هزار مرتبه شکر هزار مرتبه شکر خدا رو شکر تدریسم رو که کم کردم بسیار راه های بهتر با درآمد بهتر به سراغم آمدند من از کائنات بهترین را می...
-
هجرت
پنجشنبه 13 آبان 1395 13:58
یاد گرفتم حد اقل از پیامبرم که اگر جایی برام دری باز نشد و بهم سخت گذشت هجرت کنم می خوام هجرت کنم از تموم سال هایی که با محافظه کاری گذروندم می خوام هجرت کنم از فیلدم از تفکر قبلیم شاید هم از محل زندگیم نمیخوام بازنده باشم من پر از انرژیم ...
-
سلام بر شهریور
یکشنبه 21 شهریور 1395 10:36
شهریور همیشه برای من پر بوده از کار و تلاش و این ماهو خیلی زیاد دوست دارم امیدوارم همتون خوب باشید و منو ببخشید که دیر اومدم گفته بودم درگیر کار جدید شدم هنوز به سودرسانی نرسیده اما من خیلی شاکرم و امیدوار تقریبا میتونم بگم پایان ناممو ول کردم و خیلی انگیزه ندارم که تمامش کنم هر چند این کار رو می کنم خواستم یه تشکری...
-
رهایی و آزادی
چهارشنبه 2 تیر 1395 11:22
-
خرداد95
چهارشنبه 2 تیر 1395 11:09
سلام خرداد پر بود برام از تجربه های ناب و ناب وناب یه کار جدید شروع کردم و برای ماه اول خ راضیم خدا رو صد هزار بار شکر در این بین با کسایی آشنا شدم که پر از انرژی اند صادقند و همسن و سال خودمونند و از کار کردن باهاشون دارم لذت می برم همسر همچنان دور و دوری هم خوب مصائب خاص خودشو داره کار پایان نامه ام فعلا یه گیر بسی...
-
شکر خدا
پنجشنبه 6 خرداد 1395 14:52
این روزهای خیلی خیلی درگیرم متاسفانه نه از نوع درگیری پایان نامم یه پروژه است که به عنوان طرح می خوام با دکتر یاور در استانداری بردارم که خدا باید کمکم کنه و فورس ماژور انجامش بدم. خدایا شکرت امروز دریافتی خوبی بابت کارای انجام شدم داشتم و خدا رو شاکرم. خوب از جهت به موقع بودن ش میگم چون موعد قسط است و خ میچسبه حتی...
-
منم و خستگی ... منم و بی خوابی
دوشنبه 3 خرداد 1395 22:50
خلاصه مقاله اصلاحی تمام شد. بخدا خندم می گرفت از جوابهایی که برای داور می نوشتم. و منم و طرح سوال 5 درس برای فردا- حتما باید این کار رو کنم- چون اصلا دوست ندارم مسیر طولانی رو دوباره برم که سوال بدم!!! فردا هم باید سر کلاس درس بدم... منم و خستگی منم و بی خوابی...
-
من و این روزهایم
دوشنبه 3 خرداد 1395 07:25
همسر سر کاریِ که گفتم. فعلا نمیشه گفت اوضاع رو براهه اما از قبل اوضاع خیلی بهتره... دوری سخته که... نمیشه کاریش کرد من هنوز کار خاصی سر تزم نکردم و از دست خودم خیلی عصبی هستم... می دونم مثل بچه آدم روش کار کنم تمامه. اما اینقدر پروژه و ترجمه از این و اون گرفتم که پول در بیارم به تز خودم نمیرسم... خدا رو شکر خدا رو شکر...
-
روزهای اردیبهشتی
یکشنبه 19 اردیبهشت 1395 11:12
سلام و صد سلام به همه دوستای گلم امیدوارم حالتون خوب باشه خوب من خیلی وقته اینجا نیامدم اوضاع کاری همسری زیاد هنوز مساعد نیست. گویا کل کشور از لحاظ درآمدی مشکل داره و هر روز شاهد تعدیل نیرو از اینور و اونور هستیم... خدا به داد همه جوونا برسه...نمی تونم بگم خیلی خوب داره پیش میره...اما می تونم بگم کنترل امور برای ما...
-
اولین برگ 95
یکشنبه 15 فروردین 1395 10:37
سلام امیدوارم تعطیلات به همه شما خوش گذشته باشه دوستان گلم سال 95 خوب شروع شد و خیلی امیدوارم که سال خیلی خیلی خوبی برای همه مردم باشه امروز با لبخند نشستم و دارم هدف گذاری سال 95 را بطور کامل انجام میدهم. امسال با شروعش دارم روی افکارم کار می کنم تا تغییرات مثبتی در زندگیم ایجاد کنم با یاری خداوند برای شما هم بهترین...
-
آخرین برگ 94
شنبه 29 اسفند 1394 00:49
اول سال 94 فکر می کردم خیلی سال خوبی پیش رو داشته باشم اما امسال سال خوبی در زندگیم نبود ببخشید سال 94 - شاید من خودم خوب نبودم تا تو خوب نشدی من امسال خیلی مریض شدم و مشکلاتی که همه شما میدونید دوست جونای من اما هر چه به پایان سال نزدیکتر شدیم اوضاع بهتر شد.... خدایا شکرت خدایا شکرت که امسال با همه سختی هاش دستمون...
-
تنهایی
دوشنبه 10 اسفند 1394 01:25
کار پیدا شد برای همسری شکر اما هفته به هفته همو نمیبینیم...
-
کوشا بای بای + سحر نزدیک است
یکشنبه 25 بهمن 1394 17:15
از کوشا یک بار در اینجا صحبت کردم. دوستی قدیمی که با کمک یکی از اساتید (دکتر یاری) پله های موفقیت را یکی پس از دیگری طی کرد و ... فکر می کنید چی شد... یک روز حسابی دکتر یاری را عصبانی ازش دیدم با کلی دل پر که خیلی ناراحت شدم بعد از اون به من رسید اشعه های تیز این خبیث(بقول دکتر یاری)... و هر چی دلش خواست به من گفت.....
-
بی خوابی
دوشنبه 12 بهمن 1394 04:29
خوابم نمیبره... در واقع فکر وخیال نمی ذاره... همسر سعی کرد کمکم کنه اما خواب رفت و من اینقدر وول خوردم که دیگه پا شدم امدم سر کامپیوتر و انجام کارهای عقب افتاده ام... اخبار خوبی فعلا ندارم که بگم. بعضا خودمم واحد چندانی ندارم ترم بعد. خودمم دوست داشتم خلوت باشم که به کار پایان نامه ام برسم. اما از اینکه بعضی از...
-
اندر احوالات ما
دوشنبه 28 دی 1394 11:47
سلام مرسی از دوستان که نگران شدید ببخشید همه چیز راکده و خبری نیست که قابل عرض باشه... من هم بشدت درگیر تصحیح اوراق امتحانی و پایان نامه خودمم که البته سرعتش خیلی کمه نمی دونم چرا پیش نمیره... البته می دونم چرا چون ذهنم درگیره و آروم نیست... اگر نه من همونیم که تو دوران ارشدم کلی فعال بودم و کلی مقاله داشتم... خدا رو...
-
یارانه
چهارشنبه 27 آبان 1394 21:43
سلام به همه دوستانم اوضاع ما تغییری نکرده، اما هنوز امیدواریم... بعد از ماه ها تصمیم گرفتیم یارانه مان را جدا کنیم. بعد از دو ماه انتظار یارانه جدا شد اما چه جدا شدنی... به جرم با هم بودنمان یک ماه را پرداخت نکردند...خیلی شیک. حتما هزینه چک متمول بودن یا متمول نبودنمان را هم باید خودمان می پرداختیم... التماس دعا
-
بیکاری
پنجشنبه 30 مهر 1394 10:47
دیگه موندیم چکار کنیم... آقای نون که چاکرم قربانم میکرد، و ادعای دوستی با پدرشوهری میکرد یک دفعه ای اعلام کرد اصلا اونجا به حرف من نیست... یادش رفته بود که کلی قول و قسم و آیه داده بود من الم من جیم بلم... آقای ح که خودشو میکشت از ادعای همسایگی: آها اونجا رو میگی ... نه اونجا شماها رو نمیگیره... پس کی رو میگیره؟ تخصص...
-
یا ابوالفضل
چهارشنبه 29 مهر 1394 21:32
با خودم درگیر بودم. داشتم دیوانه میشدم. با خودم فکر می کردم که دیگه چکار کنم نذر کی کنم؟ نذر چی کنم؟ داشتم فکر می کردم... ولش کن برای چی نذر کنی...حتما روزی ما قطره چکونه ه ه ه وای ... تو همین احوال بودم که رسیدیم به هیئت..هیئتی که داشت از چهار راه رد می شد و ما می تونستیم رد شیم... به همسری گفتم صبر کن. پارک کردیم....
-
سیاست با طعم تهدید به مرگ
دوشنبه 20 مهر 1394 08:25
خدا می داند که اینقدر در زندگی م مشکل و مسئله داشتم که اهل سیاست نبودم و نیستم ... اما کف کردم از شنیدن خبرای دیروز... واقعا کف کردم... یعنی زبان دیپلماسی تهدید است... آن هم تهدید به مرگ... خدایا ... آدم یاد این جمله میفته حالا می خوام شما را به پست دوست عزیزم منتقل کنم با اون قلم رسایش
-
بعد از ازدواج
پنجشنبه 16 مهر 1394 02:12
بدترین حس بعد از ازدواج اینه که بفهمی پدر و مادرت ازت صلب مسئولیت کردند، کاری به کارت مدارند و حالی ازت نمی پرسند... به همین سادگی... انگار از بچشون سیر بودند... + صحبتی ندارم!!!
-
برادرشوهری
دوشنبه 13 مهر 1394 18:07
-
باور کردن سخت می شود
شنبه 11 مهر 1394 13:04
موقع خداحافظی می شود... خواهرشوهرم بیرون میاید... ( هر وقت از اتاقش بیرون میاید کار دارد... اگر نه برای سلام و خداحافظی با ما بیرون نخواهد آمد) در میان حرف هایش، یکشنبه عروسی دوستم است، میام س ش و ا ر ت را بگیرم... من: باشه... یادم میاید این چندمین دفعه است... یکبار یک عروسی بخاطر اینکه دست اونها بود من و همسری دیر...
-
سفر دوم
چهارشنبه 8 مهر 1394 13:13
-
بیکاری
سهشنبه 20 مرداد 1394 12:00
از احوال ما بپرسید خوبیم ملالی نیست جز... بیکاری... همسری بیکار شد دوباره...اگر یکم خودمو بیازم افسرده می شوم ... اما به خودم قول دادم کم نیارم ... جالبه تحصیلکرده های مملکت بیکارند... زدن کار برای خودمان هم پول می خواهد...به کارهای مختلفی فکر کردیم...اما خدا خودش مشکلات همه جوان ها را حل کند، مشکل ما را هم... هنوز...
-
باز هم استرس
شنبه 23 خرداد 1394 19:25
-
این روزها + رمز قبلی
چهارشنبه 20 خرداد 1394 09:13
-
جامع + مریضی + رمز قبلی
شنبه 16 خرداد 1394 15:10
-
اندر احوالات ما + رمز قبلی
چهارشنبه 30 اردیبهشت 1394 12:20
-
حمله حشره + رمز قبلی
چهارشنبه 30 اردیبهشت 1394 11:35