دکترانوشت

دانشجوی دکتری هستم. خوشی ها و ناخوشی ها، امیدها و سختی های این دوران را می نویسم.

دکترانوشت

دانشجوی دکتری هستم. خوشی ها و ناخوشی ها، امیدها و سختی های این دوران را می نویسم.

روزهای اردیبهشتی

سلام و صد سلام به همه دوستای گلم


امیدوارم حالتون خوب باشه

خوب من خیلی وقته اینجا نیامدم


اوضاع کاری همسری زیاد هنوز مساعد نیست. گویا کل کشور از لحاظ درآمدی مشکل داره و هر روز شاهد تعدیل نیرو از اینور و اونور هستیم... خدا به داد همه جوونا برسه...نمی تونم بگم خیلی خوب داره پیش میره...اما می تونم بگم کنترل امور برای ما بهتر شده... بازم شکر

این میان یه سازمانی که من 3 سال پیش امتحان دادم زنگ زدند و پرسیدند اگر جایی استخدام نیستید پروندتونو بررسی کنیم. گویا دوم شده بوده بودم و نمیدونم نفر اول چه بلایی سرش اومده...شروع خوبی میتونه برام باشه... من که به هیئت علمی امیدی ندارم دیگه واقعا...


من هم خوبم و به کارهام میرسم، تا اخر اردیبهشت به خودم فرصت دادم که بیشتر روی توانمندی هام کار کنم و افکار منفی رو کنار بذارم. الان مرتب دارم میروم ورزش که خیلی تو روحیه ام اثر گذاشته و خیلی مفیده مرتب کتاب می خونم و برنامه دارم برای کتابام و با بچه های یک دانشگاهم که معقولتر و درس خون ترند حال می کنم دقیقا حال می کنم. خیلی خوب دارم روشون کار میکنم تا به خودشون بیاند و برای زندگیشون برنامه داشته باشند. بهترین و لذت بخشترین قسمت کار دیدن ذوق بچه ها در چشم هاشونه که من رو حسابی راضی میکنه...گفته بودم که دانشگاه هایی رو که دوست ندارم قبول نمی کنم.. همین کار رو هم کردم...رفتن سر کلاساشون زجر بود و زجرررر که من این زجر رو پایان دادم. بعد اردیبهشت و خرداد و اتمام کارهای دانشگاه تصمیم دارم پروژه های میان برناممو داشته باشم (ورزش و کتاب خوانی) + پایان نامه + زبان (خودم در منزل، قبلا تا اواسط دوره ادونس رفتم و می تونم خودم خودمو رفرش کنم و لذت ببرم)


امروز باید روی یک مقاله ریوایزی کار کنم و شب تحویلش بدم الانم باید بدوم به کلاس ورزشم برسم...و برای درس هایی که فردا می دهم مرور کنم.

دلتون شاد لبتون خندون




روزپرکار


سلام

امروز کلا از خودم راضی هستم. اگر مابقی روزهای هفته را هم اینقدر کار می کردم خیلی خوب بود. یکی از پروژه هامو کامل کردم و اماده که هفته بعد بدم به استادم. رو کار اون دوست هم خیلی کار کردم اما کله شقی از خودشه، آخر سر پشیمون شدم. اخه بابا تو که اخرش می خوای کار خودتو بکنی چرا از من صلاح و مشورت میگیری. برو اگر برنگشتی دوباره کمک نخواستی

امیدوارم 5 شنبه و جمعه رو هم رو مقاله باقیمانده کار کنم و شنبه راحت راحت برم سر کلاسام. هر چند فردا کلاس ها شروع می شه و دوباره باید بریم درس بدیم برای بچه هایی که روز به روز بی انگیزه ترند.

هنوز خستگیم درنیامده باید ترم جدید رو شروع کنم.


الان هم کلی با پشتیبانی کل کل کردم تا تمدید کنم نتمونو. اخه این چه ای دی اس الیه چه خدمت رسانیه!!!


بعدشم کار خواهری رو انجام دادم برای پروژش. حالا برم بخوابم که 5 صبح باید بلند شم و فردا کلی مسافت باید طی کنم برای تدریس در دانشگاه جدید

فعلا دوستان

لحظه های زندگی

خوب امروز باید به یکی از دوستام کمک کنم برای پایان نامه ارشدش، نمی دونم چرا با زیاد شدن ظرفیت ارشد اساتید بیخیال وظایفشون نسبت به دانشجوهاشون شدند، و عملا گذاشتنشون کنار. بچه ها هم که ماشالا وقت ندارن مطالعه کنند و همه سر کار می روند. نمیدونم چه دلیلی داره وقتی وقت نداری، در س بخونی. اونم چه درس خوندنی. بهره حال خیلی از وقت منو می گیره...فکر کنم برای این کلا من جاش دارم دوباره درس می خونم....!!!


باید یکی از پروژه های خودمم ویرای ش کنم و بفرستم. جالبه ترم جدید شروع شده ما هنوز داریم کارای ترم قبلی را می کنیم؟؟!!


یکی از مقاله ها رو هم باید شروع کنم. ضمن اینکه سرویس خواهرزادم امروز نیست و من باید او را ببرم کلاس موسیقی و برگردونم و یه دو ساعتی هم مامان نیست و باید خواهر زاده کوچیکه را نگه دارم...

خوب قسمت خواهرزاده هامو دوست دارم انرژی بخشه...


خواستگار محترم در جریان هستند و من فعلا نه هیچ احساسی دارم و نه به هیچ دلیل رد یا تایید منطقی رسیدم. (اینجا البته می شه اعتراف کرد که یه کوچولو ازش خوشم امده) توکل بخدا. هر چی خدا بخواهد من هم راضیم.


خوب فعلا دوستان