دکترانوشت

دانشجوی دکتری هستم. خوشی ها و ناخوشی ها، امیدها و سختی های این دوران را می نویسم.

دکترانوشت

دانشجوی دکتری هستم. خوشی ها و ناخوشی ها، امیدها و سختی های این دوران را می نویسم.

انرژی 3 مرداد 1393 جمعه

امروز در کنار همسری گذشت- بخاطر خستگی دیروز تا ساعت 9 و 30 خوابیدم و بعد از خداحافظی با دایی اینا که دیشب اینجا بودند، مادر همسری زنگ زد اصرار که بیا اینجا- همسری آمد دنبالم و ساعت یک رسیدم اونجا- روز خوبی بود کنار همسری-

پیام های شما دوستانم کلی بهم انرژی داد- ممنونم که هستید

داشتم وبلاگ سمیرا با پشتکار که رفته سیتل رو می خوندم با وبلاگ این دوست عزیز آشنا شدم و این آشنایی برای من یک حکمت بزرگ داشت یک نشانه که دوست دارم اینجا با شما تقسیم کنم.


دستی را پس نزن که چهره ات را می تراشد چرا که این دست راه را نیز به تو نشان خواهد داد.

مطمئن باش با گذر هر دقیقه زیباتر می شوی.

و هر چند اکنون درک نمی کنی دشواری ها و وسوسه ها ابزارهای خدایند!

(پائولو)


خدانوشت: خدایا شکرت می دونم خیلی دوستم داری- تقریبا همه اونچه که ازت خواستم و بهم دادی اون هم که بهم ندادی بعدها فهمیدم به نفع م نبوده یا اون که حکمت شو نفهمیدم حتمی نباید می فهمیدم! خدایا حتی اونچیزایی که برام گرون تمام شدن اما بچه تر بودم و درکم پایین تر بود و لج می کردم و ازت می خواستم حتی اونها رو هم به من دادی. دستت درد نکنه. اما من امروز واقعا می خوام ازت- می خوام تو این هفته آینده خودت مشکلمونو حل کنی و یه جورایی بهت ایمان دارم و مطمئنم همین هفته حل می شه- مطمئنم خدای مهربون م

خدایا

امروز روز تولد بود اما من خیلی گریه کردم...


خدایا خودت کمک کن


منتظرما   منتظرم که مثل همیشه دستمو بگیری- یادمه خوب یادمه خوب خدایی کردی برام- می دونم خوب می دونم بنده خوبی نبودم برات کاهلی داشتم- کوتاهی کردم


اما من به درگاهت امیدوارم خدا


                                         خدایا مددی نگهی