ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
هم اکنون من یک پروژه را تمام کردم و این در حالیکه کلا به پروژه دکتر غ دست نزدم و باید شنبه برم تحویلش بدم با توجه با اینکه فردا عروسی هستیم و کلی هم باید برای آرایشگاه و اینا وقت بذارم واقعا فقط باید خدا کمکم کنه
حالا یه پروژه دیگر هم که انجامش دادم و فقط ویرایش نهایی ش مونده رو هم می خوام ببرم شنبه
بگذریم که خواستگاران هم تصمیم داشتند تو این هیری ویری بیان که فعلا بخاطر حضور مهمونا موکولشون کردیم به هفته بعد و من کمی استرس اون رو هم دارم.
احتمالا کمک به یکی از دوستان رو هم لغو کنم چون واقعا هفته های شلوغین و من نمیتونم از پس انجام این همه کار با هم بر بیام.
در حال حاضر بشدت گردنم درد می کنه چشمام خشک شده و کلا حالم خوب نیست.
مهمونا و خانواده خوابن و من اینجا نشستم دارم کار می کنم. برم بخوابم که فردا هم کلی کار دارم.
اوضاع خوب نیست
همه کاراها با هم شده
نمی دونم از پس ش بر میام یا نه
و یه درگیری فکری دیگر
هر روز زیاد می شه
اما دعای دیگران چیز دیگری ست برام دعا کنید بچه ها...
پروژه دکتر بیب تمام شد! آخیش ش ش
حالا
مقاله Aدکتر ف، Bمقاله دکتر کوکو ، C 600 ص از کتاب دکتر تق تق، 300 D ص از کتاب دکتر نایک، و پروژه E دکتر پدر مونده...
به این ها 5 تا پروژه یک روزه + پروژه پاک رو هم اضافه کنید.
لازم به ذکر است که تا همین الان هیچ چیزی برای موارد A و B و E هیچ ایده ای در ذهنم ندارم...
با اینحال به اینها هیچ فکر نمی کنم می خوام برم بخوابم که جبران بی خوابی ها رو بکنم و مطمئنم که من می توانم از پس همش به بهترین نحو بر بیام... آخه خیلی توانمندم ( آیکون توانمندی)