دکترانوشت

دانشجوی دکتری هستم. خوشی ها و ناخوشی ها، امیدها و سختی های این دوران را می نویسم.

دکترانوشت

دانشجوی دکتری هستم. خوشی ها و ناخوشی ها، امیدها و سختی های این دوران را می نویسم.

خدایا

امروز روز تولد بود اما من خیلی گریه کردم...


خدایا خودت کمک کن


منتظرما   منتظرم که مثل همیشه دستمو بگیری- یادمه خوب یادمه خوب خدایی کردی برام- می دونم خوب می دونم بنده خوبی نبودم برات کاهلی داشتم- کوتاهی کردم


اما من به درگاهت امیدوارم خدا


                                         خدایا مددی نگهی

نظرات 6 + ارسال نظر
هرمیون شنبه 28 تیر 1393 ساعت 15:56 http://chortkeh.persianblog.ir/

خدا نکنه چرا؟
امیدوارم الان حالت خوب باشه و خدا حسلبی کمکت کرده باشه

امیدوارم به خدایی که همیشه پشتم بوده

گاهی گریه باعث آرامش میشه.
ایشالا هرچی هست به بهترین وجهش رفع بشه.

beauty for world
عزیزم سلام...
مشتاق هستیم که آرزوهات رو بخونیم...
لینکش رو گذاشتم[قلب]

حراف بانو چهارشنبه 25 تیر 1393 ساعت 02:08

چه اتفاقی افتاده؟ اخه چرا روز تولدو اینقد گریه؟ چی شده؟

هیچی اتفاقی نیست که بین منو همسری باشه نه
مشکلاتی که همه باهاش درگیرند

زویا دوشنبه 23 تیر 1393 ساعت 18:45 http://zehnemanedige.persianblog.ir

انشالله هر چی ازش میخوای بهت بده، بهترین ها رو

مــعـلـم مـوضـوع انـشـا داد :وقـتی بـزرگ شـدیـد می خـواهیـد چـه کاره شویـد ؟کـــودکـــــ ســـرطــانــی نــوشــت :مــن بـــزرگــــــــــ نـــخواهـــم شــــد . . . !

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.