ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
سلام
امروز فایل اولیه را برای دکتر مرام بابت کتاب فرستادم. دکتر مرام خ پیگیر نیست و این آدم و سرد می کنه- تصمیم گرفتم خودم دنبال کار باشم چون در هر صورت به نفع خودمم هست
بعد از ظهر هم فایل های یه نرم افزار جدید را دانلود کردم- راستش یک پیشنهاد آموزشی کلان داشتم که به همسری گفتم یا تو بشین واسش یک جزوه بنویس یا من خودم از ب بسم ا... یاد میگیرم میرم درس میدم (آخه همسری اونو وارده)
کوشا زنگید و بابت یک سری پروژه حرف زد که من امیدوارم بشه چون بدجوری به پول نیاز دارم. بعدشم پیشنهاد داد سهمشو در کتاب با دکتر حامی من بنویسم و او در عوض پروپوزال پروژه کلان را جلو ببره. خوب بود الان هر دومون رو این کارا بیشتر از تقسیم مساوی کارها سوار هستیم. هرچند ددلاین ش برای آخر مرداده!
حالا می خوام یک کوچولو به خواهری در پایان نامش کمک کنم و بعدش برم سراغ کتاب دکتر حامی- این روز هاست که پیداش بشه از سفر و سراغمو بگیره
کارام سنگین بود پخشش کردم:
مرداد: کار کتاب دکتر مرام- مقاله دکتر الف- کتاب دکتر حامی- کار پروژه دکر تب- پروژه ها با کوشا و پروژه نجار
شهریور: کار کتاب دکتر مرام-کار پروژه دکر تب- امتحان زبان- نرم افزارها-پروژه ها با کوشا
پی نوشت: مشکل همچنان ادامه دارد اما من به آینده خیلی امیدوارم خیلی امیدوارم
امتحانات است و عشق هست و گرما و آرامش خاطر
امیدوارم امتحانات ختم بخیر بشه
هنوز برگه ای از بچه ها تصحیح نشده و من همون استادی بودم که سریع نمره می دادم. اما الان خوب شرایط عوض شده و امتحانات خودم ارجحیت دارند.
همینطور که تو این گرمای تابستانی درس می خونم برنامه تابستان رو هم دارم می ریزم.
پروژه دکتر تب کامل انجام شد و تحویل داده شد.
پی نوشت: تولد بچه جاری نرفتم چون امتحانا خیلی فشار می آورد. کادوها را فرستادم و تلفنی تبریک گفتم. می گن جاری خوشش آمده بود و کلی تعریف کرده بود از سلیقم.ازم کلی تشکر کرد و پذیرفت که نه بابا چه حرفیه امتحان داشتی دیگه- چقدر دوست داشتم برم- کلی هم برام کیک و خوراکی فرستاد- دستش درد نکنه- همسری نرفت هرکاری کردم نرفت- گفت من بدون خانوم گلم نمی رم