دکترانوشت

دانشجوی دکتری هستم. خوشی ها و ناخوشی ها، امیدها و سختی های این دوران را می نویسم.

دکترانوشت

دانشجوی دکتری هستم. خوشی ها و ناخوشی ها، امیدها و سختی های این دوران را می نویسم.

من و این روزهایم

  • همسر سر کاریِ که گفتم. فعلا نمیشه گفت اوضاع رو براهه اما از قبل اوضاع خیلی بهتره...
دوری سخته که... نمیشه کاریش کرد
  • من هنوز کار خاصی سر تزم نکردم و از دست خودم خیلی عصبی هستم... می دونم مثل بچه آدم روش کار کنم تمامه. اما اینقدر پروژه و ترجمه از این و اون گرفتم که پول در بیارم به تز خودم نمیرسم...
  • خدا رو شکر خدا رو شکر ترم داره تمام میشه و من نفس راحت می کشم و جز یه کلاس که واقعا از بچه ها و خود درس خوشم میاد برای تمام شدن بقیش خیلی خیلی خوشحالم.
  • روابط با خانواده همسر رو محدود کردم و خیلی از این بابت راضی ام. من همه جوره براشون مهرورزی کردم و دیدم خیر فایده نداره، اتفاقا اینها هوای کسی که بهشون توجه نداره رو بهتر دارند... خلاصه به توصیه یه مشاور خانواده (مشاوره بهزیستی که تلفنی هست و همه می تونند ازش استفاده کنند- از مشاوره با شماره تلفن های 10 رقمی که با نه شروع میشه پرهیز کنید که پول تلفنتون عجیب بالا میاد) این روابط رو محدود کردم. و یاد گرفتم برای کسی که برام تب می کنه بمیرم و خیلی دارم رو خودم کار می کنم که در مورد همه اطرافیانم با هر کس مثل خودش برخورد کنم.
  • یکی از دوستان خیلی صمیمی خیلی خیلی بد جواب محبتم رو داد (که خیلی خیلی ناراحت شدم) که در راستای برخورد با هر کس مثل خودش عمل کردم و روابطم رو کلا قطع کردم و سرد جواب دادم حالا حالا هم قصد ندارم برگردم به این رابطه چون عصبانیت حاصل از رفتارش رو نمی تونم از مخم پاک کنم که توهین محض بود به من و شخصیتم، حتی یادم آمد روزهای استیصال هم بهم کمکی نکرده بود در حالیکه من همیشه براش بودم م م. جواب داد واقعا ... و فهمیدم من چقدر توی روابطم با اطرافیانم خودآزاری می کردم.
  • خبر خیلی خوشحال کننده این است که سه سال پیش آزمون استخدامی شرکت کردم زنگ زدند بهم که پروندم در مراحل گزینش هست و اگر جایی استخدام نیستم، پروندم رو به جریان بندازن...
برام دعا کنید دوستان... نمی خوام بگم برای من عالیترین جاست، اما تو این آشفته بازار و بی پ ا ر * ت ی بودنم برای من بهترینه...هیچ امیدی هم به هیئت علمی ندارم... پر واضح است که اتفاقی برای ماها نمی افتد...
  • تصحیح یک مقاله از شاگردهای دکتر یاور رو مخمه... یارو اصلا تخصصش این نیست و نمی فهمه چی شده چه دلیلی داره داور بشه من نمیدونم... کاملا از نوع نوشتارش معلومه....
  • چقدر اوضاع اکسپت مقاله بیریخته- یادم باشه بعدا یه پست مفصل بنویسم براتون...
  • تازگیا با مزاج شناسی آشنا شدم... خیلی خوبه و رعایت مواد خوراکی مربوط به هر مزاج خیلی کمک میکنه. مراجعه شود به سایت www.tabaye.ir
  • برای روحیه خودم ورزش رو دارم ادامه میدم...تابحال لذت بردم لذت بردم و لذت بردم...
  • امان از همسایه آزاری که واقعا موندیم چکار کنیم...امان

  • خدایا شکرت
  • در پایان عیدتون هم مبارک با تاخیر- من اعیاد شعبانیه رو خیلی دوست دارم خیلی...شیرینی پخش کردم بین همسایه ها سال دیگه انشالا دامنه کار رو تو اعیاد بیشتر می کنم...از همتون قبول باشه دوستای گلم
  • تصمیم گرفتم هر روز روزم را با دعای عهد آقامون شروع کنم. خیلی بهم آرامش میده...


نظرات 1 + ارسال نظر
مجید دوشنبه 3 خرداد 1395 ساعت 07:48 http://divoon.blogfa.com

سلام
این روزای سخت میان و میرن
و مشکلات حل میشود، به امید خدا.

پس دوران آزمون تا شروع بکار، شده سه سال!!؟
واویلا، برای من ده سال پیش، یه سال طول کشید.
در مورد برخوردهایی که با اطرافیان در پیش گرفتی
جالبه و بسیار هم خوبه.
دلیلش در کتابی به نام بازیها نوشته اریک برن اومده.

من از خوندن وبلاگت خیلی خوشحال شدم.
باعث افتخار من هم خواهد بود وبلاگمو ببینید

لینک وبلاگ شما رو هم اضافه میکنم به لیست دوستان که مرتب سر بزنم
بدرود و خدانگهدار و به امید پستهای شاد و خوشحال

ضمن عرض خوش امد گویی
از اشنایی به جنابعالی خوشوقتم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.