دکترانوشت

دانشجوی دکتری هستم. خوشی ها و ناخوشی ها، امیدها و سختی های این دوران را می نویسم.

دکترانوشت

دانشجوی دکتری هستم. خوشی ها و ناخوشی ها، امیدها و سختی های این دوران را می نویسم.

باور کردن سخت می شود

موقع خداحافظی می شود... خواهرشوهرم بیرون میاید... ( هر وقت از اتاقش بیرون میاید کار دارد... اگر نه برای سلام و خداحافظی با ما بیرون نخواهد آمد)  در میان حرف هایش، یکشنبه عروسی دوستم است، میام س ش و ا ر ت را بگیرم... من: باشه...     یادم میاید این چندمین دفعه است... یکبار یک عروسی بخاطر اینکه دست اونها بود من و همسری دیر آماده شدیم!!!!  

+ نمی دانم عکس شاسی گرفتن 250 هزار تومنت را باور کنم یا نداشتن س ش و ا ر ت را!!! که من که عروسم سه تا شاسی گرفتم در سایز های مختلف 175 هزار ت داده ام.

+ نمی دانم گوشی دو و نیم میلیونی ات را باور کنم، یا نداشتن س ش و ا ر ت را!!!

+ نمی دانم کفش مارک خریدنت را باور کنم یا نداشتن س ش و ا ر ت را!!!

.

.

.

.

+ واسطه دیدار دو نفر شده ام. امیدوارم هر چه خیر است اتفاق بیفتد...

+ ارابه مرگ دست بردار از سرزمین من... برو بیرون... دل تلختر از این دیگر نمی شود... لحظه ها اشکبارتر از این دیگر نمی شود... خدا به دل بازماندگان حادثه منا صبر دهد...خدا به همسری که تنگی نفس همسرش را در خواب میبیند و هنوز شاید در شوک رفتن همسر ورزشکارش هست صبر دهد... خدا به جامعه سینما برای رفتن هما روستا صبر دهد... خدا صبر دهد صبر دهد صبر دهد...

نظرات 3 + ارسال نظر
گلبرگ(یاسمن) دوشنبه 27 مهر 1394 ساعت 18:37 http://yf.persianblog.ir

عزیزم سلام. هروقت خواستم پیام بذارم رمزت رو نداشتم :(
خوبی؟ رمز به من نمی دی؟

غریب آشنا پنج‌شنبه 16 مهر 1394 ساعت 07:21 http://www.gharibeashena-1392.mihanblog.com

من بودم بهش میگفتم سشوار رو به یکی دیگه (خواهری، دوستی) قرض دادم. کاشکی زودتر میگفتی.
حتی سلام و خداحافشی نمیکنه بعد طلبکاره. بخدا خیلی تحمل داری.

دیگه دارم آمفوتر میشم... تصمیم دارم دیگه هم اینجا ننویسم... شماها هم اذیت میشید...اما بعضی وقتا خ کمک می کنه می نویسم... اصلا تخلیه میشم...

دخترک دوشنبه 13 مهر 1394 ساعت 08:38 http://doxtarak.blog.ir

به نظرم به یه مناسبت براش سشوار بخر :دی
آی حالش جا میاد که نگو :دی

عزیزمی- والا جا برای جبران نذاشتن که ولی حتما می خریدم. وقتی داشت عکس های آتلیه و شاسی ها رو نشون میداد (که برام قابل هضم نیست این همه عکس گرفتن برای دختر مجرد) و حرص می خورد که بدرد نمی خوره حیف پول دوستم گفته اینا چیه و ... گفتم پولشو میدادی یه سشوار می خریدی بهتر بود...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.