دکترانوشت

دانشجوی دکتری هستم. خوشی ها و ناخوشی ها، امیدها و سختی های این دوران را می نویسم.

دکترانوشت

دانشجوی دکتری هستم. خوشی ها و ناخوشی ها، امیدها و سختی های این دوران را می نویسم.

لحظه های زندگی

خوب امروز باید به یکی از دوستام کمک کنم برای پایان نامه ارشدش، نمی دونم چرا با زیاد شدن ظرفیت ارشد اساتید بیخیال وظایفشون نسبت به دانشجوهاشون شدند، و عملا گذاشتنشون کنار. بچه ها هم که ماشالا وقت ندارن مطالعه کنند و همه سر کار می روند. نمیدونم چه دلیلی داره وقتی وقت نداری، در س بخونی. اونم چه درس خوندنی. بهره حال خیلی از وقت منو می گیره...فکر کنم برای این کلا من جاش دارم دوباره درس می خونم....!!!


باید یکی از پروژه های خودمم ویرای ش کنم و بفرستم. جالبه ترم جدید شروع شده ما هنوز داریم کارای ترم قبلی را می کنیم؟؟!!


یکی از مقاله ها رو هم باید شروع کنم. ضمن اینکه سرویس خواهرزادم امروز نیست و من باید او را ببرم کلاس موسیقی و برگردونم و یه دو ساعتی هم مامان نیست و باید خواهر زاده کوچیکه را نگه دارم...

خوب قسمت خواهرزاده هامو دوست دارم انرژی بخشه...


خواستگار محترم در جریان هستند و من فعلا نه هیچ احساسی دارم و نه به هیچ دلیل رد یا تایید منطقی رسیدم. (اینجا البته می شه اعتراف کرد که یه کوچولو ازش خوشم امده) توکل بخدا. هر چی خدا بخواهد من هم راضیم.


خوب فعلا دوستان



نظرات 3 + ارسال نظر
نرجس پنج‌شنبه 24 بهمن 1392 ساعت 20:34

وای ما هم هنوز امتحانا و سمینارامون موندن! عزیزم ایشالله هر آنچه به صلاحه برات اتفاق بیفته، میدونم این مرحله از زندگی خیلی سخته خیلی امیدوارم بهترین نتیجه برات رقم بخوره

مرسی

غریب آشنا چهارشنبه 23 بهمن 1392 ساعت 21:17 http://www.gharibeashena-1392.mihanblog.com

ما هم هنوز نه امتحانها رو دادیم و نه مقاله های ترم قبل رو تحویل دادیم. همینجوری روی هم تلنبار شده.
ایشالا برای خواستگارت هرچی صلاحه پیش بیاد.

هرمیون یکشنبه 20 بهمن 1392 ساعت 20:19 http://chortkeh.persianblog.ir/

اه ه ه به سلامتی امیدوارم چیزی که به صلاحته پیش بیاد

ممنونم
التماس دعا

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.